قعزلغتنامه دهخداقعز. [ ق َ ] (ع مص ) پر کردن : قعز الاناء قعزاً؛ پر کرد خنور را از شراب و جز آن . || نیک نوشیدن و نگذاردن چیزی را: قعز ما فی الاناء؛ نیک نوشید و نگذارد چیزی را. (منتهی الارب ).