ترجمه مقاله

قعقاع

لغت‌نامه دهخدا

قعقاع . [ ق َ ] (ع اِ) اسم است آواز سلاح را. (اقرب الموارد). || (ص ) آنکه ازبندهای پایش آواز برآید وقت رفتن . || خرمای خشک . || تب لرزه . || راه دشوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) شاه راغ . (مهذب الاسماء).
ترجمه مقاله