ترجمه مقاله

قعقعة

لغت‌نامه دهخدا

قعقعة. [ ق َ ق َ ع َ ] (ع مص )آواز دادن سلاح . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دور کردن گاو را با گفتن قَعقَع. (اقرب الموارد). گاو راندن به لفظ قعقع. (منتهی الارب ). || گردانیدن تیر قمار وقت باختن . || رفتن در زمین و جنبیدن . گویند: قعقعت عُمُدُهم ؛ به معنی کوچ کردند. و در مثل است : مایُقَعْقَعُ له بالشنان ؛در حق شخصی گویند که به سختیهای روزگار خوار و ذلیل نگردد و نترسد و باک ندارد به چیزهای بی حقیقت . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || قعقع القارورة؛ اراغ نزع صمامها من راسها (؟). (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله