قعنب
لغتنامه دهخدا
قعنب .[ ق َ ن َ ] (اِخ ) ابن ام صاحب . یکی از شاعران عرب است . در عیون الاخبار از قول مدائنی آمده که حجاج روزی در خطبه ٔ خود به غلط چیزی گفت ، مردم گفتند امیر خطا کرد، بعضی از حاضران وی را از آنچه رفته بود باخبر ساختند، او به شعر قعنب تمثل جست و مطلع آن این است :
صم اذا سمعوا خیراً ذکرت به
و ان ذکرت بسوء عندهم اذنوا.
صم اذا سمعوا خیراً ذکرت به
و ان ذکرت بسوء عندهم اذنوا.
(از عیون الاخبار ج 3 ص 84).