ترجمه مقاله

قلب

لغت‌نامه دهخدا

قلب . [ ق ُ ] (ع اِ) دستیانه و دست برنجن زنان . (منتهی الارب ). دست برنجن زن برنتافته ، و گفته اند آنچه از آن مفتول باشد از یک طاق نه دو طاق ، و گفته اند استعاره است از قلب نخله (پیه خرمابن ) به خاطر سپیدی آن ، و گفته اند مبنی برعکس است . و در اساس آمده است : فی یدهاقلب فضة؛ یعنی دست برنجنی که در سفیدی پیه خرمابن راماند. (اقرب الموارد). || پیه خرمابن ، یابهترین برگ آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و این مثلثةالقاف است . (اقرب الموارد). || مار سپید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (ص ) خالص نسب : رجل قلب . (اقرب الموارد). || (اِ) ج ِ قلیب ، به معنی چاه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قلیب شود. || نباتی است برگش شبیه به برگ زیتون و از آن عریضتر و بلندی او به قدر ذرعی و زیاده از آن و شاخه های او باریک شبیه به اذخر، در اطراف شاخه ها چیزی شبیه به ساق میروید و منقسم به دو قسم میشود و بر او برگهای ریزه میباشد و مابین آن برگها دانه ٔ او میروید صلب و مستدیر و سیاه و باخشونت شبیه به سنگ ریزه و منبتش کوهها و زمینهای درشت است ، در سیُم گرم و خشک و جهت سرفه ٔ ضیق النفس و اسهال و با شراب سفید جهت اخراج سنگ گرده و مثانه و احتباس بول نافع و ضماد او رافع بواسیر و قدر شربتش تا دو درهم است و به غایت مضعف باه و مصلحش حب الصنوبر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به مخزن الادویه شود.
ترجمه مقاله