قلغی
لغتنامه دهخدا
قلغی . [ ق َ ل َ ] (اِ) قالاقای . کلاغی . نظام قاری آرد :
نقش والای لطیف قلغی گر بیند
قالیک زن سزد ار نقش نخواند در کار.
در مجلس شراب مگذارید که تردامنان شراب بر جامتان ریزند و کرباس سفیدتان والای قلغی شود. (دیوان نظام قاری ص 169).
نقش والای لطیف قلغی گر بیند
قالیک زن سزد ار نقش نخواند در کار.
نظام قاری (دیوان ص 14).
در مجلس شراب مگذارید که تردامنان شراب بر جامتان ریزند و کرباس سفیدتان والای قلغی شود. (دیوان نظام قاری ص 169).