ترجمه مقاله

قمقمة

لغت‌نامه دهخدا

قمقمة. [ ق َق َ م َ ] (ع مص ) گردآوردن و قبض کردن یا چیره گرداندن بر کسی کنه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قمقم اﷲ عصبه ، جمعه و قبضه و قیل سلط علیه القردان الصغار. (اقرب الموارد). || طلب کردن آنچه را بر مائده است . || (اِ) نوعی کشتی است ، و آن را در کتاب مورد اطمینان نیافتم . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله