ترجمه مقاله

قمل

لغت‌نامه دهخدا

قمل . [ ق ُم ْ م َ ] (ع اِ)مورچه . (منتهی الارب ). مورچه ٔ خرد. (اقرب الموارد). || ملخ بی پر یا کرمکی است سرخ بال . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کرمی است خرد مانند کنه . (منتهی الارب ). جانورکهایی است خرد چون کنه و کوچکتر از آن که بر بدن شتر برآید هنگام لاغری . (اقرب الموارد). || کنه یاکرمی است همچو ملخ گنده بوی و از ملخ خورنده تر کشت را و آن را قملة الزرع نیز گویند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شپش مردم و این قول مردود است . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله