ترجمه مقاله

قناقن

لغت‌نامه دهخدا

قناقن . [ ق ُ ق ِ ] (ع ص ، اِ) مهندس آب .(اقرب الموارد). آب شناس در کاریز کندن و در صحرا. (منتهی الارب ). کسی که میزان آب را در عمق زمین می شناسد و برای بیرون آوردن آب به کندن زمین میپردازد. اصمعی گوید این کلمه فارسی معرب است و ابوحاتم گوید مشتق از بکن فعل امر از «کندن » فارسی است . (المعرب ص 261). ج ، قَناقِن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِنقِن شود. || انه لقناقن ؛ به کسی گویند که چیزی بر او پنهان نباشد. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله