ترجمه مقاله

قنبیر

لغت‌نامه دهخدا

قنبیر. [ قِم ْ ] (ع اِ) قُنَیْبِر. گیاهی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مردم عراق آن را بقر خوانند. (اقرب الموارد). قنبیل است که به فارسی کنبیل نامند. (فهرست مخزن الادویة). درمنه ترکی . (مهذب الاسماء). رجوع به قنبیر و قنبیل شود.
ترجمه مقاله