ترجمه مقاله

قنصلیة

لغت‌نامه دهخدا

قنصلیة. [ ق ُ ص ُ لی ی َ ] (معرب ، اِمص ) مقام قنصل . || (اِ) خطة القنصل . (اقرب الموارد). اداره یا جائی که قنصل در آن به کارهای خود رسیدگی کند. قنسولخانه . رجوع به کنسول گری و کنسول خانه شود.
ترجمه مقاله