ترجمه مقاله

قنقن

لغت‌نامه دهخدا

قنقن . [ ق ِ ق ِ ] (ع ص ، اِ) راهنما و دلیل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آب شناس در صحراها و کاریزها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و در عبارت ابن بری آمده که قنقن و قُناقِن مهندسی است که آب را در زیر زمین می شناسد تا جائی که آب وجود دارد حفر شود. و این کلمه خارجی است . (اقرب الموارد). || صدفی است دریائی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کلاکموش بزرگ و در لسان آمده که نوعی از موشهای صحرائی است . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله