ترجمه مقاله

قهرمان

لغت‌نامه دهخدا

قهرمان . [ ق َ رَ ] (معرب ، ص ، اِ) وکیل یا امین دخل و خرج . جمع آن قهارمه است و این کلمه عربی نیست . (اقرب الموارد). || پهلوان . دلاور. (ناظم الاطباء). پهلوان مظفر و غیرمغلوب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || قائم به کارها و خزانه دار و وکیل و نگهدارنده ٔ آنچه در تصرف او هست . معرب کهرمان . (آنندراج ). کارفرما. (برهان ) (ناظم الاطباء). ج ، قهارمة. (دزی ج 2 ص 415) :
اگر اشتر و اسب و استر نباشد
کجا قهرمانی بود قهرمان را؟

ناصرخسرو.


|| قوت و زور و قدرت . (ناظم الاطباء). || حاکم و بمعنی حکومت نیز. (آنندراج ). || نام آهنگی در موسیقی . رجوع به آهنگ شود.
ترجمه مقاله