ترجمه مقاله

قواد

لغت‌نامه دهخدا

قواد. [ ق َوْ وا ] (ع اِ) بینی و آن لغتی است حمیری . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص ) زن جلب . (منتهی الارب ). زن جلب و دیوث . (ناظم الاطباء). قرمساق و دیوث . (آنندراج ) :
گفت ای دغای ابله و قواد قلتبان .

سعدی (هزلیات ).


ترجمه مقاله