ترجمه مقاله

قوام الدین

لغت‌نامه دهخدا

قوام الدین . [ ق َ مُدْ دی ] (اِخ ) حسن . معروف به حاجی قوام . از وزرای شاه شیخ ابواسحاق بود. حافظ درباره ٔ وی اشعاری دارد:
بعهدسلطنت شاه شیخ ابواسحاق
به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد
تا آنجا که گوید :
دگر کریم چو حاجی قوام دریادل
که نام نیک ببرد از جهان به بخشش و داد.

حافظ (چ قزوینی ص 263).


دریای اخضر فلک و کشتی هلال
هستند غرق نعمت حاجی قوام ما.

حافظ (از سعدی تا جامی ص 304).


محمود کتبی در تاریخ خاندان آل مظفر وفات خواجه قوام الدین حسن را بسال 754 هَ. ق . ذکر میکند. (از سعدی تا جامی ص 304). حاجی قوام در روز جمعه ششم ربیعالاول سال 754 هَ . ق . درگذشت . وی از اکابر رؤس فارس بود و مثل او به کرم و خیرات ومبرات و خصایل پسندیده در فارس کسی نشان نداده است .(تاریخ گزیده چ لندن صص 456 - 457).
ترجمه مقاله