ترجمه مقاله

قوانص

لغت‌نامه دهخدا

قوانص . [ ق َ ن ِ ] (ع اِ) سنگدان . (فهرست مخزن الادویه ). ج ِ قانصة، بمعنی روده و اندرون مرغ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ابن بیطار) (ناظم الاطباء). رجوع به قانصة و قوانس شود. || قوانص طیور؛ مرغان شکاری و از این است حدیث فتخرج النار علیهم قوانص تخطفهم قطفا خطف الجارحة الصید. || ستون خرد که بر آن سقف و مانند آن گذارند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
ترجمه مقاله