ترجمه مقاله

قونیة

لغت‌نامه دهخدا

قونیة. [ ی َ ] (اِخ ) شهری است بزرگ به روم . (منتهی الارب ). ابن هروی گوید: قبر افلاطون حکیم در این شهر در کنیسه ٔ نزدیک جامع است . (از معجم البلدان ). از اقلیم پنجم است طولش از جزایر خالدات «سه مه » و عرض از خط استوا «ما». شهری بزرگ است از کوره قپادق . سلطان قلج ارسلان در آنجا قلعه ای ساخت از سنگ تراشیده و در آن قلعه جهت نشست خود ایوانی عظیم برآورد. چون خرابی بحال قلعه و باروی قونیه راه یافت ، سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی و امرای او تجدیدعمارت باروی شهر کردند. این شهر عمارات عالی و دوازده دروازه دارد و بر فراز هر یک کوشکی قلعه ای شکل است ، هوایش معتدل است و آبش از جبال و بر آن آب در دروازه جهت مظهر آب گنبدی عظیم ساخته اند چنانکه بر بیرون گنبد سیصد و چند لوله آب جاری است در ارتفاعاتش غله و پنبه و دیگر حبوب بسیار و نیکو باشد، باغستان فراوان دارد به دو طرف یکی بجانب صحرا و آن اکنون خراب است و دیگری به جانب کوه در پای قلعه ٔ کوله و آن معمور است ، انگور و میوه به انواع از او حاصل شود. از میوه هایش زردآلو بغایت شیرین و آبدار میباشد و چون شهربر سرحد قرامان است ، همیشه از ایشان بزحمت باشند و پیوسته پاس دارند و از مزار اکابر تربت مولانا جلاالدین (مولوی رومی ) آنجاست . (نزهة القلوب ج 3 ص 97، 98).
ترجمه مقاله