ترجمه مقاله

قیاد

لغت‌نامه دهخدا

قیاد. [ ق ِ] (ع اِ) رسن که ستور را با آن کشند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) طاعت و اذعان . (از اقرب الموارد). || اعطی فلان القیاد؛ یعنی از روی میل اذعان کرد و گفته اند از روی کراهت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (مص ) نقیض راندن . (از اقرب الموارد). قود.
- سَلِس ُالقیاد ؛ رام . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله