ترجمه مقاله

قیض

لغت‌نامه دهخدا

قیض . [ ق َ ] (ع مص ) بسیارآب گردیدن چاه . || مبادله کردن و مثل و مانند چیزی آوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || شکافتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || کفیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نگاشتن پیکر نگاشته مانند پیکری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نگاشتن پیکر فلان را مانند پیکر فلان . (ناظم الاطباء). || فرودریدن چاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فرودریده شدن چاه . (ناظم الاطباء). || (اِ) پوست خشک بیرون بیضه یا چوزه و آب که از بیضه برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). القشرة العلیا الیابسة علی البیضة و قیل هی التی خرج مافیها من فرخ او ماء. (اقرب الموارد). || آنچه بجای دیگری آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بدل . (منتهی الارب ). || مانند و برابر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): هذا قیض له ؛ ای مساو له و هما قیضان ؛ ای مثلان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله