قیق کردن
لغتنامه دهخدا
قیق کردن . [ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آواز کردن ماکیان و خروس . (فرهنگ فارسی معین ) :
سحر که کرد ز شادی خروس طبعم قیق
زدم به گوشه ٔ دستار لب گل تزریق .
رجوع به قَیق شود.
سحر که کرد ز شادی خروس طبعم قیق
زدم به گوشه ٔ دستار لب گل تزریق .
فوقی یزدی (از فرهنگ فارسی معین ).
رجوع به قَیق شود.