ترجمه مقاله

قیمة

لغت‌نامه دهخدا

قیمة. [ م َ ] (ع اِ) ارز هر چیزی . (منتهی الارب ). بها در برابر کالا.(از اقرب الموارد). نرخ . ارزش . ج ، قِیَم . (منتهی الارب ). رجوع به قیمت شود. || ثبات و دوام برچیزی : ما له قیمة؛ ای ثبات و دوام علی امر. (اقرب الموارد). یعنی او را ارزی نیست و این در حق شخصی گویند که بر چیزی نپاید و بچیزی نیرزد. (منتهی الارب ).
|| قیمةالانسان ؛ بالا و قد و قامت او. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله