ترجمه مقاله

قین

لغت‌نامه دهخدا

قین . [ ق َ ] (ع مص ) نیکو و راست کردن آهنگر آهن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قان القین الحدید؛ سواه . (اقرب الموارد). || فراهم آوردن شکافتگی چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قان الشی ٔ؛ لمه . (اقرب الموارد). || نیکو کردن . (منتهی الارب ). اصلاح کردن . قان الاناء؛ اصلحه . (اقرب الموارد). || آرایش کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || آفریدن . (منتهی الارب ). قان اﷲ فلاناً علی کذا؛ خلقه . (اقرب الموارد). || (اِ) بنده . ج ،قیان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آهنگر. (منتهی الارب ). آهنگر. و بر هر سازنده ای اطلاق گردد و در لسان آمده : «القین ؛ الصانع». (از اقرب الموارد). ج ، اقیان ، قیون . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) آهنگری . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله