ترجمه مقاله

قیچک

لغت‌نامه دهخدا

قیچک . [ ق َ / ق ِچ َ ] (اِ) غژک . غجک . غیچک . غچک . و آن سازی است از مطلقات ذوات الاوتار دارای کاسه ای است و بر سطح آن پوست کشند و بکمانه در عمل آورند و بر روی آن ده وتر. (سیم ) بندند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به آهنگ شود.
ترجمه مقاله