ترجمه مقاله

لاخشه

لغت‌نامه دهخدا

لاخشه . [ خ ِ ش َ / ش ِ ] (اِ) لاخشته . این کلمه به قول جوهری فارسی است و عربی آن اطریه است . تتماج . (دستوراللغة). توتماج (زمخشری ). معرب لاکشه . (مجمل ). لخشک . لاکشته . قسمی رشته . جون عمه . عویثه . نوعی رشته . رشته که لوزی برند. آشی که از آن پزند. لاکچه . لطیفه . صاحب برهان گوید: نوعی آش آرد باشد گویند آش تتماج است . لاخوسته و لاخوشه نیز بگفته ٔ صاحب لسان العجم به معنی لاخشه باشد.
ترجمه مقاله