ترجمه مقاله

لافظة

لغت‌نامه دهخدا

لافظة. [ ف ِ ظَ ] (ع ص ، اِ) دریا (مجازاً). (مهذب الاسماء). دریا بدان جهت که بیرون اندازد جواهر و عنبر و جز آن را (ویستعمل بالالف و اللام و بدونهما) (منتهی الارب ). || خروه . (مهذب الاسماء). خروس بدان جهت که دانه را به منقار خود بردارد و پیش ماکیان اندازد. || کبوتر و هر مرغ که چوزه را به دهان خورش دهد بدان جهت که دانه از شکم بیرون آورد و خوراند. || گوسپند که چون بدوشیدن خوانند نشخوار بیندازد و شادان پیش آید. (منتهی الارب ). || سنگ آس . (مهذب الاسماء). آسیا. و از یکی از این مذکورات است قولهم اسمح من لافظة؛ و الهاء للمبالغة. || دنیا بدان جهت که هرچه در آن است به سوی آخرت دفع کند. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله