لاقیس
لغتنامه دهخدا
لاقیس . (اِخ ) لافیس . (برهان ). نام دیوی که در نماز به خاطر وسوسه اندازد. (غیاث ) :
تو گوئی که عفریت لاقیس بود
به زشتی نمودار ابلیس بود.
در همه ٔ روم و شام چون کفر ابلیس و فسق لاقیس چنان مجهور شده است . (زیدری ).
تو گوئی که عفریت لاقیس بود
به زشتی نمودار ابلیس بود.
سعدی .
در همه ٔ روم و شام چون کفر ابلیس و فسق لاقیس چنان مجهور شده است . (زیدری ).