ترجمه مقاله

لاییدن

لغت‌نامه دهخدا

لاییدن . [ دَ ] (مص )لائیدن . نالیدن . (برهان ). عوعو کردن سگ :
حقوق خدمت و آنچ از نظایر اینست
که شرح قاعده ٔ آن زبان بفرساید
شروع می نکنم اندر آن که تا لطفت
نگویدم که فلانی دراز می لاید.

کمال اسماعیل .


پنجه در صید برده ضیغم را
چه تفاوت کند که سگ لاید.

سعدی .


|| هرزه گوئی کردن . هرزه چانگی کردن :
ملامتم مکنید ار دراز میلایم
بود که کشف شود حال بنده پیش شما.

مولوی .


- امثال :
سگ لاید و کاروان گذرد .
سگ لاینده گیرنده نباشد .
رجوع به لائیدن شود.
ترجمه مقاله