ترجمه مقاله

لبنگ

لغت‌نامه دهخدا

لبنگ . [ ل َ ب َ ] (اِ) کرمی باشد که آن رادیوک خوانند و به عربی اَرَضه گویند. (برهان ). کرم چوبخوار که به عربی اَرضَه گویند. (آنندراج ). موریانه : شیاطین گفتند این کار ارضه است یعنی لبنگ . (تفسیرابی الفتوح ج 4 ص 162). || بید. پت : مراد آن است که در میوه کرم آفریند و در جامه لبنگ . (تفسیر ابی الفتوح ج 3 ص 258).
ترجمه مقاله