ترجمه مقاله

لبید

لغت‌نامه دهخدا

لبید. [ ل َ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن عامربن مالک بن جعفربن کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة. یکی از شعراء مخضرمین ، از قبیله ٔ قیس و از اشراف شاعران . او صاحب چهارمین معلقه از معلقات سبع است که بدین بیت آغاز میشود:
عفت الدیار محلها و مقامها
بمنی تأبد غولها و فرجامها.
حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده آرد: لبیدبن ربیعةبن عامربن مالک از بنی کلاب . صدوپنجاه وهفت سال عمر یافت و پیش از اسلام شاعر بود چون مسلمان شد دیگر شعر نگفت . وفاتش در سنه ٔ احدی و اربعین بود. لبید شعرهای نیکو دارد، جزالت الفاظ و فخامت عبارات و رقت معانی و اشتمال بر حکم شعر وی را ممتاز کرده است . ابن ندیم گوید دیوان وی را ابوعمرو شیبانی و ابوسعید سکری و اصمعی و طوسی و ابن السکیت هر یک جداجدا گرد آورده اند. گویند لبید 145 سال بزیسته است ودرک صحبت پیغمبراکرم کرده و بنابرآنچه نوشته اند به سال 41 هَ . ق . وفات کرده است . از لبید در اشعار گویندگان فارسی زبان بسیار یاد شده است :
صلصل خواند همی شعر لبید و زهیر
نارو راند همی مدح جریر و خثم .

منوچهری .


آنگاه که شعر تازی آغازی
همتای لبید و اوس بن حجری .

منوچهری .


نتوانند هم ارزنده شوند
اندر ایام تو حسان و لبید...

سوزنی .


زاهدم امابرهمن دین نه ، یحیی سیرتم
شاعرم اما لبیدآئین نه ، حسان مخبرم .

خاقانی .


بدین قصیده که یکسر غرائب و غرر است
سزد که خوانی صد چون لبید و بشارم .

خاقانی .


گرچه بد است پیش ازین در عرب و عجم روان
شعر شهید و رودکی نظم لبید و بحتری .

خاقانی .


رجوع به فهرست الموشح و مجمل التواریخ ص 155 و محاسن اصفهان ص 107 و عیون الانباء ج 2 ص 249 و ج 1 ص 146 و 185 و 218 وفهرست الجماهر و فهرست عقدالفرید و فهرست عیون الاخبار و فهرست البیان و التبیین و الاعلام زرکلی شود. صاحب الاصابة آرد: لبیدبن ربیعةبن عامربن مالک بن جعفربن کلاب بن ربیعةبن عامربن صعصعة الکلابی الجعفری ابوعقیل الشاعر المشهور. قال المرزبانی فی معجمه کان فارساً شجاعاً شاعراً سخیاً قال الشعر فی الجاهلیة دهرا ثم اسلم و لماکتب عمر الی عامله بالکوفة: سل لبیدا والأغلب العجلی ما احدثا من الشعر فی الاسلام . فقال لبید ابدلنی اﷲ بالشعر سورة البقرة و آل عمران فزاد عمر فی عطائه قال و یقال انه ما قال فی الاسلام الابیتاً واحداً:
ما عاتب المرءاللبیب کنفسه
والمرء یصلحه الجلیس الصالح .
و یقال بل قوله :
الحمد ﷲ اذلم یأتنی اجلی
حتی لبست من الاسلام سربالا.
و لما اسلم رجع الی بلاد قومه ثم نزل الکوفة حتی مات فی سنة احدی و اربعین ، لما دخل معاویة الکوفة اذ صالح الحسن بن علی و نحوه . قال العسکری و دخل بنوه البادیة قال و کان عمره مأئة و خمسا و اربعین سنة منها خمس و خمسون فی الاسلام و تسعون فی الجاهلیة. قلت المدة التی ذکرها فی الاسلام وهم ، والصواب ثلاثون و زیادة سنة او سنتین الاان یکون ذلک مبنیاً علی ان سنة وفاته کانت سنة نیف و ستین و هو احد الاقوال ... (الاصابة ج 6 ص 4 و 5). از اشعار اوست :
ذهب الذین یعاش فی اکنافهم
و بقیت فی خلق کجلد الاجرب .
الی الحول ثم اسم السلام علیکما
و من یبک حولا کاملا فقد اعتذر.

(معجم الادباء چ اروپا ج 1 ص 117 و 309)


ترجمه مقاله