ترجمه مقاله

لب

لغت‌نامه دهخدا

لب . [ ل َب ب ] (ع مص ) اقامت کردن . جای گرفتن . || بستن پیش بند پالان شتر را. (منتهی الارب ). || لب قمیصه حریراً؛ دوخت بر گردن پیراهنش زهی از ابریشم . (دزی ). || بر سینه ٔ کسی زدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). زدن شمشیر بر موضعی از گردن که مقتل است . || محاذی و روباروی شدن . (منتهی الارب ). برابر شدن .
ترجمه مقاله