ترجمه مقاله

لت کردن

لغت‌نامه دهخدا

لت کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سیلی زدن . (از تحفه ٔ اهل بخارا). زدن : هرگاه که گشنه یا تشنه می شده اند به مقابر اهل اﷲ میرفته اند و آن گرز را لاینقطع بر آن قبور میزده اند که مرا نان و آب ده ... یک نوبت ... پیش از آنکه به آن محل [مقابر اهل اﷲ] برسند آن بزرگ [صاحب قبر] بخواب یکی از مریدان رفته که باباخاکی گرسنه است و می آید که ما را لت کند. (مزارات کرمان ص 132). فرمود تا عبدالرحمن را بزدند و چندان لت کردند چنانکه بیفتاد گفتی جان در قالب نداشت . (ترجمه ٔ اعثم کوفی ص 129). || مضروب کردن یعنی زدن مهره در نرد و شطرنج .
- لت کردن سویق ؛ آشوردن آن : سویق حاف ؛ پِسْت ِ لت ناکرده .
- لت کردن ورق (در اصطلاح چاپخانه ) ؛ یک صفحه کردن ورق .
ترجمه مقاله