ترجمه مقاله

لت

لغت‌نامه دهخدا

لت . [ ل َت ت ] (ع مص ) کوفتن . || بستن . (منتهی الارب ). ببستن چیزی محکم . (تاج المصادر). || تر کردن پِسْت و جز آن . (دهار).تر کردن پِسْت . (منتهی الارب ). درآشوردن . بهم زدن .
سویق حاف ٌ؛ پِسْت لت ناکرده . (منتهی الارب ). غیر ملتوت : لت السویق ، عجنه ؛ یعنی خمیر کرد پست را.
- لت کردن سویق ؛ آشوردن ِ پِسْت .
|| استوار کردن . || شکستن . || سائیدن . || ریزه ریزه کردن . || چفسانیدن . قد لَت فلان بفلان ؛ ای التزمه و قرن معه . || نزدیک کردن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله