ترجمه مقاله

لج

لغت‌نامه دهخدا

لج . [ ل َج ج ] (ع اِمص ) ستیزه . ستهندگی . ستیزه کردن . (منتخب اللغات ). لجاجت . (آنندراج ). لجاجت و شق نقیض . (برهان ).
- لج افتادن با کسی ؛ با وی بستیزه برخاستن . به لج افتادن .
- امثال :
اللج شوم :
چه رها کن رو به ایوان و کروم
کم ستیز اینجا بدان کاللج ّ شوم .

مولوی .


|| (مص ) آواز کردن . || کشتی درمیان لجه درآمدن . (منتخب اللغات ).
ترجمه مقاله