لزبلغتنامه دهخدالزب . [ ل َ زِ ] (ع ص ) لغزنده و لزج . (از حاشیه ٔ مثنوی ) : سجده آمد کندن خشت لزب موجب قربی که واسجد واقترب . مولوی .|| چسبنده چیزی . (غیاث ).