ترجمه مقاله

لست

لغت‌نامه دهخدا

لست . [ ل َ] (ص ) خوب و نیکو. (برهان ) (جهانگیری ) :
نفسی پر ز سماع و نفسی پر ز نزاع
نفسی لست و ابالی نفسی نفس خریم .

مولوی (از جهانگیری ).


اما «لست » در این شاهد عربی صیغه ٔ متکلم وحده از«لیس » است یعنی باکی ندارم . مرادف لاابالی . (فرهنگ نظام از حاشیه ٔ لغات متفرقه برهان قاطع). || چیزی قوی و البان ؟ (لغت نامه ٔ اسدی ). هر چیز قوی . (برهان ) (جهانگیری ). محکم :
گر سیر شدن بتا ز من درخور هست
زیرا که ندارم ای صنم جوزه ٔ لست .

لبیبی .


ترجمه مقاله