ترجمه مقاله

لسع

لغت‌نامه دهخدا

لسع. [ ل َ ] (ع مص ) گزش . گزیدن . گزیدن مار و کژدم و منج . (تاج المصادر). گزیدن مار و گژدم (بحرالجواهر). زدن و گزیدن از دنبال چنانکه در زنبور و عقرب . گزیدن مار و کژدم . یا لسع نیش زدن صاحب نیش است و لدغ گزیدن به دهان . (منتهی الارب ). قرص . || اذیت دادن کسی را به زبان و رنجانیدن . (منتهی الارب ). کسی را بد گفتن . (تاج المصادر). || رفتن و سفر کردن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله