لشکرافروز
لغتنامه دهخدا
لشکرافروز. [ ل َ ک َ اَ ] (نف مرکب )لشکرفروز. آنکه لشکر به اشتعال نایره ٔ قتال انگیزد.آنکه تحریض لشکر به جنگ کند در جنگ جای :
از آن بهره ای را به نستور داد
یل لشکرافروز فرخ نژاد.
که داند که در جنگ پیروز کیست
از آن و از این لشکرافروز کیست .
کجا نام او شاه فیروز بود
سپهبددل و لشکرافروز بود.
پیاده شد از اسب گودرز پیر
همه لشکرافروزدانش پذیر.
تو بملک اندرمانند معز الدینی
لشکرافروز و مخالف شکن و پندپذیر.
از آن بهره ای را به نستور داد
یل لشکرافروز فرخ نژاد.
دقیقی .
که داند که در جنگ پیروز کیست
از آن و از این لشکرافروز کیست .
فردوسی .
کجا نام او شاه فیروز بود
سپهبددل و لشکرافروز بود.
فردوسی .
پیاده شد از اسب گودرز پیر
همه لشکرافروزدانش پذیر.
فردوسی .
تو بملک اندرمانند معز الدینی
لشکرافروز و مخالف شکن و پندپذیر.
معزی (از آنندراج ).