لشکرشناس
لغتنامه دهخدا
لشکرشناس . [ ل َ ک َ ش ِ ] (نف مرکب ) عارض یا نقیب که شمار فوج مردم میکند بتخمین و قیاس و گوید که این فوج چندین هزار سوار است . (آنندراج ) :
سپاهی نه چندان که لشکرشناس
به اندازه ٔ آن رساند قیاس .
که آن را شمردن توان در قیاس
کسانی که هستند لشکرشناس .
بدانست سالار لشکرشناس
که در رومی از زنگی آمد هراس .
سپاهی نه چندان که لشکرشناس
به اندازه ٔ آن رساند قیاس .
نظامی .
که آن را شمردن توان در قیاس
کسانی که هستند لشکرشناس .
نظامی .
بدانست سالار لشکرشناس
که در رومی از زنگی آمد هراس .
نظامی .