ترجمه مقاله

لطع

لغت‌نامه دهخدا

لطع. [ ل َ ] (ع مص ) به چوب دستی زدن کسی را. || مردن . || لیسیدن . (منتهی الارب ). || پای بنشستنگاه کسی وازدن . (تاج المصادر). پیش پای بر سپس کسی زدن . اردنگ زدن . تی پا زدن . || محو کردن نام کسی را. || ثابت کردن نام کسی را(از لغات اضداد است ). || بر چشم طپانچه زدن . (منتهی الارب ). || بر هدف رسانیدن تیر. || همه ٔ آب چاه خشک شدن . (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله