ترجمه مقاله

لعابی

لغت‌نامه دهخدا

لعابی . [ ل ُ ] (ص نسبی ) منسوب به لعاب . آنچه از خیسانیدن او در آب اجزای آن مخلوط به رطوبت شده چیزی لزج به هم رسد و چون برشته کنند الزاق او رفع شود. هر چیز که چون رطوبت بیند و لزوجتی در او پیدا شود، چون : خطمی و بهدانه . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لعابی به ضم لام نزد پزشکان دارویی است که از خواص آن ، آن است که چون تصفیه و از فضولات پاک شود اجزاء آن دارو از یکدیگر جدا و من حیث المجموع به لعابی لزج تبدیل گردد، مانند خطمی . کذا فی الموجز - انتهی .
- کاسه یا بشقابی لعابی ؛ که بر روی فلز آن از پشت و روی لعاب داده باشند.
ترجمه مقاله