لعل درلعل
لغتنامه دهخدا
لعل درلعل . [ ل َ دَ ل َ ] (ص مرکب ) پر از لعل . انباشته به لعل . لعل مضروب در لعل :
شنیدم لعل درلعل است کانش
اگر دلدار من شد کو نشانش .
کله لعل و قبا لعل و کمر لعل
رخش هم لعل بینی لعل درلعل .
شنیدم لعل درلعل است کانش
اگر دلدار من شد کو نشانش .
نظامی .
کله لعل و قبا لعل و کمر لعل
رخش هم لعل بینی لعل درلعل .
نظامی .