لعل شدن
لغتنامه دهخدا
لعل شدن . [ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سرخ گشتن . برنگ لعل درآمدن :
برادر جهان بین من سی وهشت
که از خونشان لعل شد خاک دشت .
ای حمیرا اندر آتش نه تو نعل
تا ز نعل تو شود این کوه لعل .
برادر جهان بین من سی وهشت
که از خونشان لعل شد خاک دشت .
فردوسی .
ای حمیرا اندر آتش نه تو نعل
تا ز نعل تو شود این کوه لعل .
مولوی .