لغوب
لغتنامه دهخدا
لغوب . [ ل ُ / ل َ ] (ع مص ) سخت مانده گردیدن . لغب . (منتهی الارب ). مانده شدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر) (زوزنی ). ماندگی . مانده و رنجه شدن . رنجوری . (غیاث ). اِعْیاء. تعب :
این چنین فکر دقیق و رای خوب
تو چنین عریان پیاده در لغوب .
این چنین فکر دقیق و رای خوب
تو چنین عریان پیاده در لغوب .
مولوی .