ترجمه مقاله

لفت

لغت‌نامه دهخدا

لفت .[ ل ِ ] (ع اِ) شلغم . شلم . شلجم . (اختیارات بدیعی ). سلجم . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). در آشوری لایتو و آرامی لاپتا و لاپتی :
لفت بخورد و کرم درد گرفتم شکم
سربکشیدم دو دم مست شدم ناگهان .

لبیبی .


ابوریحان آرد در صیدنه : لفت ، «ری » گوید: که شلغم را به تازی لفت گویند و معلوم نیست که آن عربی است یا نه به سریانی او را لفتا و به یونانی غلفولیدن و به هندی کنکلو گویند و خواص او در حرف شین گفته شد. (ترجمه ٔ صیدنه ٔ ابوریحان ).
ترجمه مقاله