ترجمه مقاله

لقع

لغت‌نامه دهخدا

لقع. [ ل َ ] (ع مص ) انداختن چیزی را. یقال : لقعه بحصاة؛ ای رماه بها. (منتهی الارب ). انداختن . (زوزنی ). || انداختن شتر به لوک و جز آن . (تاج المصادر). || به چشم کردن کسی را. (منتهی الارب ). به چشم زدن . (زوزنی ). به چشم کردن . (تاج المصادر). || گزیدن مار. || به سر بینی گرفتن مگس چیزی را. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله