ترجمه مقاله

لمنی

لغت‌نامه دهخدا

لمنی . [ ل ِ م ُ ] (اِخ ) لیمنوس . یکی از شمالی ترین جزایر بحر سفید، ملحق به آناطولی میان ساحل آناطولی و آینوروز به یک فاصله ٔمساوی و در عین حال دماغه ٔ بلاوه که انتهای شمالی آن می باشد کمی قبل از ْ40 از خط عرض شمالی جای گرفته واز میان 23 از خط طولی شرقی میگذرد و دو خلیج پارادیس و مودروس از سمت شمال و جنوب به یکدیگر نزدیک گشته برزخی به شکل خورجین ترکی به وجود می آورد. طول آن از طرف مشرق به سوی مغرب به 34 و عرض آن از شمال به جنوب به 30هزار گز بالغ گردد و 47هزار گز مربع مساحت دارد و دارای 22000 تن سکنه است . مرکز آن نیز به لمنی موسوم و آن هم در ساحل غربی واقع شده است ، ولی بومیان نام قاسترو (یعنی قلعه ) به وی داده اند. نام قدیم آن میرینه است و در ساحل شرقی آن در میان دو خلیج قوکیتو و مودروس باز به نام مودروس و آغریونیسی سه قصبه ٔ کوچک هست . مدتهای مدید به صورت یک قضا اداره میشده ، ولی بعدها جزیره ٔ امروزی را با جزایر بوزجه آطه و بوزبابا آیوستراتی متصل ساخته و سنجاقی ، ملحق به جزایر تشکیل داده اند. جزیره ٔ لمنی اصلاً یک قضا محسوب میشود. و از 17 قریه ناحیه ای موسوم به موندروس تشکیل یافته و جزیره ٔ بوزبابا از جزایر سه گانه ٔ دیگر به شکل یک ناحیه ملحق به مرکز لوا درآمده و دو جزیره ٔ امروز و بوزجه آطه در شکل یک قضا اداره میشوند. کلیه ٔ سنجاق را 3 قضا و 2 ناحیه و 41 قریه است . این جزیره از اراضی برکانی تشکیل شده تل های مرتفع سیصد و چهارصد متری و موادّ کثیره ٔ برکانی حکایت دارند که وقتی آتشفشانی در این جزیره بوده است . نهری در این سرزمین دیده نمیشود، ولی چشمه ها و آبهای گرم فراوان دارد. لمنی خاک حاصلخیزی دارد و جو و حبوبات دیگر و انگور وانجیر آنجا به دست می آید. جنگل ندارد، ولی دارای چراگاههای خوبی است . در زمان سلطان محمدخان ثانی این جزیره از وندیکها گرفته شد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
ترجمه مقاله