ترجمه مقاله

لمک

لغت‌نامه دهخدا

لمک . [ ل َ م َ ] (اِخ ) نام پدر نوح پیامبر. لامک . و رجوع به لامک شود. لمکان . (برهان ) :
باد امرش چو امر روح ملک
باد عمرش چو عمر نوح و لمک .

سنائی .


ادریس و جم مهندس ، موسی و خضر بنّا
روح ملک مزوق نوح لمک دروگر.

خاقانی .


در قاموس مقدس آمده که لمک به معنی قوی است و دو نفر بدین اسم نامیده می شوند: لمک پسر متوشلیخ و پدر نوح که 77 سال زندگی کرد . || لمک بن متوشائیل که از نسل قائین و طبقه ٔ پنجمین متسلسله از آدم بود. (قاموس کتاب مقدس ). صاحب تاریخ سیستان گوید:از متوشلخ لمک بیامد و لمک مرد بزرگوار باقوّت بود،قینوش بنت برکائیل بن محوائیسل را به زنی کرد. نوح از او بیامد و آن نور (نور محمد ص ) پیدا، لمک آن عهد به نوح پیوسته کرد و او قبول کرد. (تاریخ سیستان ص 42). سمعانی در انساب او را جدّ چهلم حضرت نبوی شمرده است . (سمعانی ورق 4).
ترجمه مقاله