ترجمه مقاله

لم

لغت‌نامه دهخدا

لم . [ل ِم م ] (اِ) (شاید مأخوذ از لِم َ عربی به معنی چرا) در اصطلاح فارسی زبانان ، سرّ پیشه ای . راز صنعتی . سرّامری : لم ّ این کار پیش فلان است ؛ سرّ آن نزد اوست .
- برهان لم ّ ؛ مقابل برهان اِن ّ.
- لم ّ کاری ؛ فوت و فن آن . بند و گشای آن . سرّ خفی آن . حیله و چاره ٔ خفی ّ آن . حیله و چاره ٔ نهانی آن . راه آن . طریق آن : هر کار لمی دارد؛ طریقی و راهی دارد.
- لم کاری دانستن یا ندانستن ؛ شیوه ٔ آنرا، کوک آنرا، طریق اعمال آنرا، حیله ٔ عملی شدن آن را دانستن یا ندانستن .
ترجمه مقاله