ترجمه مقاله

لم

لغت‌نامه دهخدا

لم . [ ل ِ م َ ] (ع ق مرکب ) (از: لَِ + م َ، مخفف «ما»ی استفهامیه ) حرف یستفهم به و اصله «ما» وصلت بلام فحذفت الالف . بهر چه .برای چه . چرا. از چه . ز چه . لِمَه . (منتهی الارب ). صاحب غیاث اللغات گوید: فارسیان در محاوره ٔ خود به این معنی نیز میم را ساکن خوانند و به معنی سبب پرسی واعتراض مستعمل کنند و در محاوره ٔ عربی در صورت الحاق یاء نسبت میم را مشدد خوانند. (غیاث ) :
و قائلة لِم عَرتَک َ الهموم
و امرک ُممتثل فی الامم
فقلت ُ دَعینی علی غُصتی
فَاِن الهموم بقدر الهمم .

صاحب بن عباد (ازسندبادنامه ص 53).


ذات او سوی عارف عالم
برتر از این و کیف و از هل و لم .

سنائی .


فقیهان طریق جدل ساختند
لِم َ لانسلم درانداختند.

سعدی .


- مطلب لم ؛ هو السؤال عن السبب الذی لاجله وجد الشی ٔ و لولاه لما وجد ذلک الشی ٔ کقولنا لم العقل موجود.
ترجمه مقاله