لند
لغتنامه دهخدا
لند. [ ل َ ] (اِ) پسر که مقابل دختر است . || آلت تناسل را گویند و به زبان هندی نیز آلت تناسل باشد. (برهان ). شرم مرد :
یا ایها اللوند مرا پای خاست لند.
توئی که لندی و سیکی به هندوی و به ترکی
توئی که ... و ایری به فارسی و به تازی .
یا ایها اللوند مرا پای خاست لند.
(از فهرست دیوان سوزنی ).
توئی که لندی و سیکی به هندوی و به ترکی
توئی که ... و ایری به فارسی و به تازی .
سوزنی .